عو،عو، عو زچپ گریخت به راست
یک چماق دگر فرود آمد
مؤمنین حلقه ای زده بودند
سگ بیچاره در سجود آمد
می زدندش به چوب ازهر سو
رمقی در تنش نبود دگر
نه گریزی، نه ناله ی دردی
باز هم چوب آمدش بر سر
نیه بودیلسیز حیوانی
ووروسیز؟
این چنین گفت مرد رهگذری
پاسخش داد حجه الاسلام
تو ندانی و پاک بی خبری
رُفته بودیم با پر
طاووس
شسته بودیم باگلاب که جست
رَفت درمسجد طهور این سگ
که زسرتابه پای اونجس است
رهگذر کرد یک نگاه عمیق
عاقل اندر سفیه وار به وی
گفت با نیشخند معنی دار
آدوی گُیمی سان آخون دا؟هِی
هر آدام بو سوزی بیلیر
دلیه
اوشاقا، کفلیه هَرَج یوخدی
بیل بوایت دَه اُعقل ودانیش یخ
کِه گِتدیپ مسجده اوزون سوخدی
مَنَه باخ که عاقیل لیم
بو قَدَر
تَزَه لَر دَ تَپیز دَن گلدیم دا
بیر ایله عومر آلدیم آلله دان
مسجده گت مدیم من آی مالاّ
|
|
عو،عو،عوزچپ گریخت به راست
یک چماق دگر فرود آمد
مؤمنین حلقه ای زده بودند
سگ بیچاره در سجود آمد
می زدندش به چوب ازهر سو
رمقی در تنش نبود دگر
نه گریزی، نه ناله ی دردی
باز هم چوب آمدش بر سر
ای زووون بستَه نَه سی
شی مِزَنین؟
این چنین گفت مرد رهگذری
پاسخش داد حجه الاسلام
تو ندانی و پاک بی خبری
رُفته بودیم با پر
طاووس
شسته بودیم باگلاب که جست
رَفت درمسجدطهوراین سگ
که زسرتابه پای اونجس است
رهگذر کرد یک نگاه عمیق
عاقل اندر سفیه وار به او
گفت با نیشخند معنی دار
هَشتی اِسمِ خُویِت آخُن؟ دِ بِئو
اَ قَییم ای مَثَل سَرِ
زوونَ
که هَرَج نی وِشیت و چِل اَصلا
خُو دیارَ که عَلقِ ای کَم بی
ایسَه رفتَه دِ مَسجِدِ مُلاّ
سِیلِ مَ کُ که عَلقِ
کُل هِسِّم
خُرِمواَنَه مَ دیِم حَتّی
تا وِ ای سِندِ سال آمایِم
مِنِ مسجد هَنی نَهَشتِم پا
|
|
این زبان بسته را چرا می
زنید؟
اسم خودت راآخوندگذاشته ای؟ پاسخ بده
از قدیم این مثل را همه
می دانند
که به کودک ودیوانه هرجی نیست
پیداست که این سگ عقل درستی ندارد
که به مسجد ملا وارد شده است
مرا ببین که عقل کل هستم
حتی خرم آباد(تبریز)راهم دیده ام
تا به این سن و سال رسیده ام
هنوز در مسجد پا نگذاشته ام
|